زندگی انسان

در آدمی دردی و غصه ای است که به هیچ روی از مال و مکنت و شوکت دنیا و دل ببستن به دیگری و کسب دانش دنیا آرام نمی‌گردد، آنکه به جستجو تلاش کرد آرام نمی گیرد الا رسیدن به درک محبوب ازلی و عشق به ذات ابدی.
اما پرداختن به مال و شوکت و زیبایی و علوم دنیا ،انسان را دلارام نگرداند، ولی آن طور نیست که بنده در بیراهه رفته ، اینها مسیر رسیدن بود و پلکان عروج به معرفت . قدرت و ثروت و جلال نیز چون سایر صفات حق تعالی به آدمی نعمت است و چون پله های ست از نردبان وصل . که اگر مستوجب کبر و غرور گردد ختم به دنیا شود فانی و اگر به تواضع و بخشش گردد سعادتی ست که درجه اش رفیع ، حزن اش مرتفیع و تقرب اش ارفع .
آنکه را دیدی ثروت آمد و به کبر رفت ، ندیده است که راه این پلکان از کجاست به کجا ، آنکه را دیدی در کبر به قضاوت دیگران رفت و صله برید ، ندانست که این پلکان است . و این وظیفه ارحام اوست که او را بیدار کنند و اگر گوش نگرفت باز هم صدا کنند و اگر دوری جست به سویش شتابند و اگر پرخاش خواست آرامش سازند و اگر ظلم نمود ببخشایند و اگر کفر نمود سعی دو چندان کنند که خداوند تعالی در بنده اش گوهری دید ناب که نعمت شوکت و قدرت ارزانی داشت . فرعون را با اینکه دعوی خدایی می نمود، رها نفرمود عز و جل که تلاش به هدایت فرعون و مانندش اگر به سعادت انجامد از اولیا گردد و مقرب به او .
گفت روباهی تشنه گشت و بر سر چشمه بنای نوشیدن کرد ، چشم اش به عکس خویش افتاد از ترس رمید ندانست که از خود میجهد . آدمی نیز چون کبر و غرور و نخوت برداشت در وجود خود آن را نجوید و اگر این صفات در دیگری دید نالان گشت و به تفریق رفت ، هر چه گذشت چون در خود نجست آنچه از صفات است بر دیگری جست و صفات را رقم گرفت و دیگری را آیینه کرد بر صفات خود ، و در دم مادر و برادر خویش را بر این صفات محجور کرد . این وظیفه بر او نیست که هدایت شود که بر اولیا و برادر باشد که دست او بگیرند و محبت را نشان دهند و هر چه از سمت او اید بر جان بخرند که چنین آزمون میکند حضرت حق خویشان او را . که آن جاهل از صفات خود بوده . بر همین است که کلام اش عقلانی نیست و حجت اش سندی نیست و خشم اش به لحظه و کارش به لحظه و کلامش نقض . او باید از سکونت بر این پله برخیزد به مدد کسانش .


You'll only receive email when they publish something new.

More from انسانیت
All posts