بیایید خدا را با عقل مان بشناسیم

بسم الله الرحمن الرحیم

در ابتدای شروع مبحث حاضر، بر خود لازم می دانم این نکته را یاد آور شوم که نگاه اینجانب به موضوعات قرانی ، در برگیرنده نگاه معمول عالمان و فقهای دین نیست ، چرا که تصور میکنم دین ، یک موضوع غیر قابل درک توسط انسان ها نبوده و تصور اینکه فهم آیات خداوند در ادیان مختلف موضوع تخصصی و پیچیده ای ست ، خارج از ذات خداوند و هدف نزول دین می باشد. آنچه را که امروزه در ادیان مختلف تحت عناوینی چون فقه و اجتهاد می شناسند، در واقع تحریف آشکار حقیقت دین برای بنا نهادن ادیان سازمان یافته و کسب قدرت است، چرا که با نگاه به اصول و مبانی بکار گرفته شده توسط ادیانی که امروزه آن را اسلام شیعی و سنی ، مسیحیت و بهودیت و غیره می نامند، میتوان به نواقص رنگ باخته بنیان شان پی برد.

امروز ، هر ذهنی که دارای منطق است ، با مشاهده جهان هستی و درک هماهنگی و نظم آن، نمیتواند این موضوع را انکار کند که طراحی چنین نظمی، توسط یک خرد برتر صورت گرفته است، و انسان ، به عنوان میوه و ثمره این خلقت، و هدف نهایی این جهان هستی ست .
نمی توان از یک تابلوی نقاشی لذت برد ، بدون آنکه اهمیت بوم آن را نادیده گرفت، خلقت این جهان هم بدون حضور انسان، همچون بومی خالی بود که هیچ معنایی را متجلی نمی‌کرد. انسان بعنوان یک موجود خردمند و منطقی ، بنابراین نمیتواند محصول یک جهان مکانیکی بی معنی باشد.

اگر یک خرد ماورای درک بشر ، و انرژی سازنده ی ساختار کیهان ، جهان هستی را آفرید و با خلقت بشر ( به معنای دینی ) آن را هدفمند ساخت ،به این معنا نیست که حضور انسان در این جهان و تجربه زندگی در آن هدف نهایی خلقت بوده است. ادامه حیات انسان در این جهان هستی ، موجب پیشرفت و تکامل او در تمام زمینه ها میگردد. اگر به روند ادامه حیات انسان توجه کنید، یعنی از زمانی که انسان خردمند یاد گرفت که وقایع زندگی فردی و اجتماعی خود را به روش های مختلفی ثبت کند، میتوانید تکامل خرد و اندیشه انسان را در تمام جنبه های زیستی او مشاهده کنید .
و همین پیشرفت و تکامل حیات انسان است که موجب نزول پیامبران و دین گردیده .
فرض کنید به گروهی از انسان ها که هیچ دانشی درباره ی سفینه های فضایی ندارند، یک پرتابگر استارشیپ از شرکت اسپیس ایکس را بدهید و به آنها بگوید که دقیقا ده روز دیگر این تلسکوپ به فضا پرتاب میشود، و آنها باید بتوانند این تلسکوپ را در مداری به فاصله یک و نیم کیلومتری از زمین قرار دهند تا بتواند به اجرای ماموریت خود بپردازد.
برای اینکه این افراد بتوانند از عهده چنین کاری بر بیایند، مسلما احتیاج به سالها آموزش ، تجربه و کسب دانش دارند. چرا که یک اشتباه کوچک باعث می‌شود باعث هدر رفتن تمام زحمات و بی نتیجه ماندن هدف نهایی خواهد شد.
بنابراین کاملا واضح است که خالق پرتاب گری به نام جهان هستی ، و تلسکوپی به نام انسان خردمند، نیاز به هدایت و آموزش دارد.
به همین دلیل است که در طول حیات بشر تا زمانی که انسان احتیاج به هدایت و آموزش و راهنمایی برای پیدا کردن مسیر تکامل داشت ، پیامبری از سوی خدا برای انسان به رسالت می رسید ، و هر پیامبری نیز به نسبت سطح پیشرفت و خرد و اندیشه بشر مسیر هدایت و تکامل را برای انسان روشن کرد‌.
تفاوت اصلی که انسان را از سایر جانداران متمایز میکند، توانایی اندیشه و تفکر اوست در فراتر از حدود وجودش، این موضوع را میتوان در فاصله زمانی حدود ۵۵۰ ساله ای که مابین حضرات عیسی و محمد صلی الله علیهم به روشنی دریافت ، عیسی علیه السلام ، از کلمه پدر ، برای نام بردن از خداوند استفاده میکرد، چرا که در فرهنگ و سطح تکامل فکری آن دوران ، چیزی فراتر از آن وجود نداشت ، در واقع ادامه حیات بشر در طول اعصار مختلف باعث شده که انسان بصورت مداوم در تکامل فکری پیشرفت کند، اما بشر امروز، در حال مبارزه و رهایی از تجسم خدایی ست که در نقش پدر و یا در قالب جسم تصور می‌شود ‌. چرا که نمی‌توان خالق چنین طراحی شگفت انگیزی را در هیچ قالب و شکل و حدودی محدود کرد. و این تلاش برای مبارزه با خدایانی که امروزه ادیان سازمان یافته ای مانند اسلام شیعی و سنی، مسیحیت و یهودیت و امثال آن ساخته اند. در واقع همان مسیری ست که خداوند برای هدایت بشر پیامبران را به رسالت برگزید.
در واقع اینکه خدا در قرآن کریم اسلام را کاملترین دین معرفی فرموده به این معنا نیست که ادیان دیگر قبل از آن ناقص بوده اند ، پیشرفت فکری بشر به جایی که دیگر برای تکامل نیازمند هدایت نباشد را میتوان مقصدی در نظر گرفت که زمان ، جاده ی رسیدن به آن است، هر یک از ادیان معرفی شده مسیر این جاده را مشخص کرده اند، همه آنها با هم یک جاده را تشکیل میدهند که ما را به مقصد می رسانند. نمیتوان بخشی از این جاده را نادیده گرفت و یا حذف کرد و باز به مقصد رسید.
بنابراین ، ادیان الهی در واقع همگی یکسان هستند که بسته به زمان و سطح فکر دوران خود ، بکار رفته اند تا در آن دوره خاص از حیات انسان خردمند، مسیر تکامل را به او نشان دهند.

در واقع ، برای درک این موضوع باید نگاه خود را از دریچه انسانی خارج کنیم و آن را از بودم قابل تصور کنیم که موضوعی جداگانه خواهد بود. مقصود از بیان این توضیحات این است که بدانیم قرآن ، به عنوان منبعی که سازنده این جهان هستی ، آن را بعنوان یک کتاب راهنما برای رسیدن به تکامل معرفی نموده است . نمیتوان آن را بعنوان کتاب علمی یا داستانی یا تاریخی در نظر گرفت، این ، تنها کتابی است که مولف آن انسان نیست و در اختیار انسان قرار گرفته است. بنابراین برای تفسیر و تحلیل مطالب آن نیز لازم است انسان از حدود فکری خود خارج شود و از دریچه دیگری به آن موضوع نگاه کند.


You'll only receive email when they publish something new.

More from انسانیت
All posts